5+1

مجــــــــموعه کتـــــــــــــابهای جــــــــامع عربـــــــــــــــی 1+5 (تلفن ارسال رایگان :09397273945)

5+1

مجــــــــموعه کتـــــــــــــابهای جــــــــامع عربـــــــــــــــی 1+5 (تلفن ارسال رایگان :09397273945)

5+1

این وبلاگ برای معرفی مجموعه کتاب های عربی 1+5 و همینطور آموزش این درس به علاقه مندان ایجاد شده و در آن به مباحثی مانند قواعد عربی ، ترجمه درس ها ،نمونه سوال ، تست و غیره پرداخته می شود .

بایگانی
۲۷
دی

الدَّرس الرابع :درس چهارم 

العجوزُ الثائرةُ:پیرزن انقلابی

هناک علی أطراف القریة عَجوزٌ لم تُبْقِ لها حوادثُ الدّهرِ إلاّ أرْبَعَ نِعاجٍ ؛ تأخذُ مِنْها اللَّبَنَ و الصوفَ لِتُواصِلَ الحیاةَ.

در اطراف روستا پیرزنی وجود داشت که حوادث روزگار چیزی جز چهار میش برایش باقی نگذاشته بود، شیر و پشم آنها را می گرفت تا به زندگی ادامه دهد.

و فـی صباح یومٍ من الأیّامِ اِستَیْقَظَتِ القریةُ مَذْعورةً علی صُراخِ العجوزِ الّتـی افتقدتْ نِعاجَها الأربع بِسَبَب السَّرِقةِ .

در صبح یکی از روزها از فریاد پیرزنی که به علت دزدی، چهار میشش را از دست داده بود، روستا با ترس بیدار شد .

فجاءَ النّاس إلى کوخِها لِیَجدواطریقاً لهذه المسألةِ. تقدّم أربعةٌ مِن وُجَهاءِ القریة .

همه ی مردم به خانه ی کوچک او آمدند تا راهی برای این مسأله پیدا کنند. چهار نفر از سرشناسان روستا پیش رفتند .

و کُلٌّ یقول لها: لا تَحْزَنـی یا اُمُّ! نحن نُعْطیکِ نَعْجَةً بَدَلها.

و همگی به او گفتند: ای مادر نگران نباش! ما به جای آن میشی به تو می دهیم.

ولکنّ العجوزَ قالت: أشکُر فضْلَکُم یا أولادﻯ، ولکنّى اُریدُ نِعاجى الّتـی تَعِبْتُ فـﻰتربیتهِا و أطلبُ منکم أن تأخُذونـی إلى الحاکمِ لِیَنْظُر فـی قضیَّتـﻰ.

اما پیرزن گفت: از لطف شما سپاسگزارم ای فرزندانم، ولی من میش های خودم را که در تربیت آنها رنج برده ام، می خواهم و از شما درخواست می کنم که مرا نزد حاکم ببرید تا به مشکل من رسیدگی کند.

فقال لها رجلٌ: إنّ الحاکمَ لا یُصْغى إلیکِ ؛ لأنّه مُنْشَغِلٌ بمسائلَ أکبرَ من قضیّتکِ.

مردی به او گفت: حاکم به حرف تو گوش فرا نمی دهد، زیرا او به مساﺋـلی بزرگتر از مشکل تو مشغول است

فَغضِبَت العجوزُ لِسَماعِ هذا الکلامِ وقالت: و هل هناک قضیّةٌ أکبرُ من قضیّتـﻰ؟!

پیرزن از شنیدن این سخن خشمگین شد و گفت: آیا مسأله ای بزرگتر از مشکل من وجود دارد؟!

و أخیراً اِتَّفَقَ أهلُ القریةِ علی أن یُوصِلوا العجوزَ إلى مقرّ الحاکم .

و سرانجام اهالی روستا توافق کردند که پیرزن را به مقرّ حاکم ببرند.

عندما وصلت إلى مقرّ الحاکمِ، تقدّمت إلى أحدِ البوّابینَ و قالت: یا ولدﻯ! إنّى اُریدُ مقابلةَ الحاکمِ.

زمانی که به مقرّ حاکم رسید، پیش یکی از دربانان رفت و گفت: ای فرزندم! من می خواهم با حاکم را ببینم.

ففتَح الرّجلُ فاه متعجِّباً و قال: و مَن أنتِ حتّی تُقابلى الحاکمَ؟!

مرد با تعجب دهانش را باز کرد و گفت: تو کی هستی که با حاکم ملاقات کنی؟!

قالت بحِدّةٍأنا صاحبةُ حقٍّ، سُرِق مِنّى!

به تندی گفت: من صاحب حقّی هستم که از من دزدیده شده است .

فقال لها: إنّ الحاکمَ لا یَسْتَقْبِلُ عامَّةَ النّاسِ ؛ و انّما یستقبلُ من کانت لَدَیْه مسألةٌمُهِمَّةٌ.

پس به او گفت: حاکم، عامّه ی مردم را قبول نمی کند، او فقط کسی را می پذیرد که مسأله ی مهمی داشته باشد .

فٱرْتَجَفَت العجوزُ و کأنَّ حماسةَ الشبابِ و الثّورةِ قد رجعت إلیها مرّةً اُخْری فقالت: وَیْلَکَ أتَعْتَقِدُ أنّ مَسألتـی غیرُ مُهِمَّةٍ؟

پیرزن لرزید و گویی شور و اشتیاق جوانی و قیام و انقلاب بار دیگر به سوی او بازگشته است، پس گفت: وای بر تو آیا معتقدی که مسأله من مهم نیست؟

 إذا کان لِقاءُ المظلومینَ لایَلیقُ بالحاکم فَلا یَلیقُ بالحاکمِ أن یَبْقَی فـﻰمَنْصِبهِ!

 اگر دیدار مظلومان شایسته حاکم نمی باشد، پس سزاوار نیست که حاکم در مقام خود باقی بماند!

فأشار الرجل إلى أحَدِ الحُرّاسِ، بأنْ یَرْمىَ العجوزَ خارجاً. ولکنّها صَرَخَت بِوَجْهِه صَرْخَةً وصلت إلى اُذُنِ الحاکمِ. فاسْتَفْسَرَ عن قضیَّتِها، ثمّ أذِنَ لَها بعد ذلک بالدُّخول علیه.

آنگاه مرد به یکی از نگهبانان اشاره کرد که پیرزن را بیرون کند. اما پیرزن بر سر نگهبان محکم فریاد کشید که صدا به گوش حاکم رسید.(حاکم) درباره ی ماجرای او پرس و جو کرد، سپس بعد از آن ماجرا به وی اجازه ورود داد.

فدخلت العجوزُ مرفوعةَ الرأسِ وسألها الحاکمُ: مابکِ أیّتُها العجوزُ؟

پیرزن با سربلندی وارد شد و حاکم از وی پرسید: چه اتفاقی برایت افتاده، ای پیرزن؟

قالت:أنتَ سرقتَ نِعاجى الأربَعَ، وأنا نائمةٌ!

پاسخ داد: تو چهار میش مرا دزدیدی در حالی که من خوابیده بودم!

فقال لها الحاکمُ هازِئاً: کان علیکِ أن تَسْهَرﻯ علی نِعاجِکِ لاأنْ تَنامى.

حاکم با حالت تمسخر گفت: لازم بود که به خاطر میش هایت بیدار می ماندی نه اینکه می خوابیدی.

فأجابَتْه العجوزُ: ظَنَنْتُک أنت السّاهِرَ یا سیّدﻯ! فَنِمْتُ.

پیرزن جواب داد: گمان بردم تو بیداری ای سرورم! پس خوابیدم.

عندها أطْرَقَ الحاکم رأسَه، ثمّ التفتَ إلى أحد الجنودِ قائلاً: أعْطُوها أرْبَع نِعاجٍ!

در این هنگام حاکم سر به زیر انداخت، سپس رو به یکی از سربازان کرد وگفت : چهار میش به او بدهید.

فخرجت العجوزُوهى تعیش لحظةَ الفَرَحِ والاِنتِصارِ.

پیرزن خارج شد در حالی که در شادمانی و پیروزی زندگی می کرد

 

  • سیدعلی احمدی
۲۷
دی

الدرس الثالث : درس سوم 

مَن یَمْتَطى الْمَجْدَ؟ : چه کسی به بزرگواری دست می یابد؟

لا یَمْتَطى الْمَجدَ مَن لم یرکَبِ الخَطرا و لایَنالُ العُلی مَنْ قَدّمَ الْحَذرا ·

هرکسی که خطر را نپذیرد، به بزرگواری نمی رسد وهرکسی که احتیاط را در پیش گیرد به مقام بلند نمی رسد

لابُدّ للشَّهدِ مِنْ نَحْلٍ یُمَنِّعُه لا یَجْتَنـی النَّفْعَ مَن لم یَحْمِلِ الضَّرَرا · 

ناچار برای بدست آوردن عسل زنبوری است که مانع آن می شود کسی که ضرر را متحمل نشود، سودی را به دست نمی آورد.

لا یُبْلَغُ السُّؤْلُ إلّا بعدَ مُؤْلِمَةٍ و لا یَتِمُّ الْمُنَى إلاّ لِمَن صَبَرا ·

نیاز برآورده نمی شود مگر بعد از تحمل رنج و سختی وآرزو برآورده نمی شود جز برای کسی که صبر داشته باشد.

و أحْزَمُ الناسِ مَن لوماتَ مِن ظَمَأ لا یَقْرَبُ الوِرْدَ حتّی یَعْرِفَ الصَّدَرا · 

دوراندیش ترین مردم کسی است که اگر از تشنگی بمیردبه آبشخور نزدیک نمی شود تا زمانی که محلّ بازگشت از آبشخور را بداند.

و أغْزَرُ النّاسِ عقلاً مَن إذا نظرتْ عیناه أمْراً غَدا بِالغیرِ مُعتبرا ·

عاقلترین مردم کسی است که وقتی چشمهایش به چیزی نگریست از کار دیگران عبرت گیرنده باشد .

فقد یقال عِثارُ الرِّجْلِ إن عَثَرَتْ و لا یُقالُ عِثارُ الرأىِ إن عَثرا ·

گاهی اگر پا بلغزد، از آن چشم پوشی می شود ولی اندیشه و فکر اگر بلغزد،بخشیده  نمی شود .

من دَبّر العیشَ بالآراءِ دام له صَفْواً و جاءَ الیه الْخَطْبُ مُعتذرا ·

هر کسی که درزندگی با فکروعقیده چاره اندیشی کندزندگی همواره با خوشی برایش ادامه می یابدو گرفتاری باعذرخواهی نزد او می آید.

و لا یَنالُ العُلی إلاّفَتىً شَرُفَتْ خِلالُه فأطاعَ الدهرُ ما أمَرا

به بزرگی نمی رسد مگر جوانمردی که خوی های او شرافتمندانه گرددپس آنچه را که دستور دهد روزگار از آن اطاعت می کند.

  • سیدعلی احمدی
۲۷
دی

الدرس الثانی: درس دوم 

((عُلُوُّ الْهمّةِ اراده ی بلند ))

لقد سأل أحدُ الأئمّةِ العظماءِ ولَده : أىَّ غایةٍ تَطْلُب فـی حیاتک یا بُنَـی و أىُّ رجلٍ من عُظماءِ الرجالِ تُحِبُّ أن تکونَ؟

یکی از پیشوایان بزرگ از فرزندش پرسید: ای فرزندم در زندگی خود بدنبال چه هدفی هستی و دوست داری مثل کدام مرد از مردان بزرگ باشی؟ ·

فأجابَه: اُحِبُّ أن أکونَ مثلَکَ. فقال: وَیْحَکَ یا بُنَىَّ! لقد صَغَّرْتَ نَفْسَکَ و أسْقَطْتَ هِمَّتَکَ.

جواب داد: دوست دارم که مثل تو باشم. گفت: وای بر تو ای فرزندم! بی شک خودت را کوچک کردی و اراده ی خود را خوار ساختی. ·

لقد قدَّرْتُ لِنَفْسى یا بُنَـی فـی مَبْدَأ نَشْأتى أن أکونَ کعلىِّ بن أبـی طالبٍ فَمازِلْتُ أجِدُّ و أکْدَح حتّی بلغْتُ الْمَنْزِلَةَ التـی تَراها و بینـی و بین علىٍّ ما تعلمُ من الشَّأوِ البعیدِ...!

من در آغاز رشد و بزرگ شدنم خود را آماده ساختم که همانند علی بن ابی طالب باشم، پس پیوسته کوشیدم و تلاش کردم تا به مقامی رسیدم که آن را می بینی و می دانی که میان من و علی(ع) فاصله زیادی وجود دارد . ·

کثیراً ما یَخْطاُ الناسُ فـی التفریق بین التواضُعِ و صِغَرِ النَّفْسِ و بین التّکبُّرِ و علوِّ الهمّةِ

بسیاری از مردم در تفاوت میان فروتنی و کوچک کردن خود و میان خود پسندی و همّت بلند دچار اشتباه میشوند.

فَیَحْسَبونَ الْمُتَذَلِّلَ الدنـىءَ متواضعاً و یُسَمّونَ الرجلَ إذا تَرفَّعَ بنفسه عن الدنایا و عرَف حقیقةَ مَنْزِلَته مُتکبّراً. و ما التواضعُ إلاّ الأدبُ و لا التّکبّرُ إلاّ سوءُ الأدبِ

و شخص خوار پست را متواضع می پندارند و آن مردی را که خویشتن را از پستی ها بالا بردو به شناخت حقیقت مقامش رسد، متکبّر می نامند. و فروتنی چیزی جز ادب و خود پسندی چیزی جز بی ادبی نیست.

فالرّجلُ الّذﻯ یَلْقاک مُتَبَسِّماً و یُصْغى إلیک إذا حَدَّثْتَه و یزورک مُهَنِّئاً لیس صغیرَالنَّفْس کما یَظُنّونَ .

مردی که با لبخند با تو مواجه می شود و زمانی که با او حرف می زنی به تو گوش می سپارد و با خوشرویی و تبریک با تو دیدار می کند، شخص کم ارزشی نیست آنچنان که گمان می کنند. ·

بل هو عظیمُها لِأنَّه وَجَد التواضعَ ألْیَقَ بعظَمةِ نَفْسِه فتواضَع و الأدبَ أرفَعَ لِشأنه فَتَأدَّبَ.

بلکه او دارای نفس والایی است زیرا وی فروتنی را برای عظمت نفس خود شایسته تر یافته، پس فروتن شد و ادب را برای ارزش و مقام خویش بالاتر یافت، پس مؤدّب شد . ·

و لیس فـی النّاسِ مَنْ هو أحْوَجُ إلى عُلُوِّ الهمَّةِ مِنْ طالبِ العلمِ.

و در میان مردم هیچ کس مانند طالب دانش به همّت بلند نیازمندتر نیست. ·

لِأنَّ حاجة الاُمَّةِ إلى نبوغِه أکثرُ من حاجتِها إلى نبوغِ سِواه من الصانعینَ و الْمُحْتَرفـینَ .

زیرا نیاز مردم به استعداد وی بیشتر از نیاز آنها به نبوغ و استعداد سایر صنعت گران و پیشه وران است .

و هل الصانعونَ و الْمُحْتَرفونَ إلاّ حَسَنةٌ من حسناته؟ بل هو البحرُ الزاخِرُالذﻯ تَسْتَقى منه الجداوِلُ و الغُدْرانُ

و آیا جز این است که صنعت گران و پیشه وران ثمره ای هستند از ثمرات و آثار نیکوی او؟ بلکه او (طالب علم) دریای سرشاری است که نهرها و آبگیرها از آن سیراب می شوند. ·

فیا طالبَ العلمِ کُن عالـی الهمّةِ و لایَکُنْ نظرُک فـﻰتاریخ عُظماءِ الرجالِ نظراً یَبْعَثُ فـی قلبک الرَّهْبَةَ و الهَیْبَةَ فَتَتَضاءَلَ کَما یفعَلُ الجبانُ حینما یَسْمَعُ قصَّةً من قِصَص الحُروب.

پس ای طالب دانش! بلند همت باش و نگاهت در تاریخ مردان بزرگ آن چنان نباشد که در دل تو ترس و وحشت بیندازد و خوار و کوچک شوی آن گونه که شخص ترسو خوار می شود هنگامی که داستانی از داستان های جنگ ها را می شنود . ·

و حَذارِ أن یَتَسلَّطَ الیأسُ علی قوّتِک و شَجاعَتِک فَتَسْتَسْلِمُ اسْتِسلامَ العاجزِ الضَّعیفِ

و بپرهیز از اینکه نا امیدی بر نیرو و شجاعت تو غلبه کند و همانند تسلیم شدن انسان عاجز ضعیف، تسلیم شوی.

یا طالبَ العلمِ أنت لا تحتاجُ فـی بلوغِک الغایةَ إلى خَلْقٍ غیرِ خلقِک و جوٍّ غیرِ جَوِّکَ و سَماءٍ و أرضٍ غیرِ سمائک و أرْضِکَ و عقلٍ و أداةٍ غیرِ عقلِک و أداتِکَ و لکنَّکَ فـی حاجةٍ إلى نفسٍ أبیَّةٍ و همَّةٍ عالیَةٍ

ای طالب دانش! تو در رسیدن به هدف خود به مردمی غیر از مردم خود و فضایی غیر از فضای خود و آسمان و زمینی غیر از آسمان و زمین خود و عقل و ساز و برگی غیر از عقل و ساز و برگ خود نیاز نداری و اما تو به نفسی با مناعت و اراده ای بلند نیازمندی.

 

 

 

 

  • سیدعلی احمدی
۲۷
دی

الدرس الأوّل : درس اول . 

اَلمرأةُ النَّموذجیَّةُ: زن نمونه 


و ضَرَب الله مَثَلاً لِلّذین آمَنوا امْرَأةَ فِرعونَ إذ قالت رَبِّ ابْنِ لـی عندک بَیْتاً فـی الجَنَّةِ و نَجِّنـی مِن فرعونَ و عَمَلهِ و نَجِّنـی من القومِ الظّالمینَ.

وخداوند برای کسانی که ایمان آورده اند همسر فرعون را مثال زد، زمانی که گفتپروردگارا برای من نزد خود در بهشت خانه ای بساز و مرا از فرعون و عمل وی نجات ده و مرا از دست مردم ستمکار رهایی بخش

اَلفائدةُ فـی هذه الآیةِ أنّ أحداً لا یَنْفَعهُ إلّا عَمَلُه و لا یُؤْخَذُ بجُرم غیره و لا یُثاب علی طاعةِ غیره و إن کان خِصّیصاً به ومُلازماً له.

نکته ی سودمند این آیه این است که کسی بجز از عمل خوش سودی نمی برد و به خاطر گناه غیر از خود مورد سؤال قرار نمی گیرد و از اطاعت و بندگی دیگری پاداشی به او داده نمی شود، اگر چه وابسته ی او و همراهی برای وی باشد .

تبیَّنَ فـی الآیة الّتـی قَبْلَها أنّ امرأةَ نوحٍ و امرأةَ لوطٍ لم یَنْفَعْهُما قُربُهما مِن نَبیَّیْنِ.

در آیه ی قبل از آن بیان گردید که نزدیک بودن همسر نوح و همسر لوط به دو پیامبر سودی به آنان نرساند.

وَ بَیَّنَ فـی هذه الآیةِ أنّ کُفر فرعونَ لم یَتَعَدَّ إلى زَوجته لمّا کانت مؤمنةً طائعةً لِلّه تَعالى خائفةً من عِقابه، بل نَجّاها اللّهُ من عِقابِهِ و أدْخَلَها الجنّةَ علی إیمانها و طاعتها

و در این آیه روشن شد که همانا ناسپاسی فرعون متوجّه همسرش نشد زمانی که مؤمنی فرمانبردار برای خداوند بلند مرتبه و ترسناک از عذابش بود، بلکه خداوند او را از عذاب خود نجات داد وبه خاطر ایمان و بندگیش وی را وارد بهشت گردانید.

رُوﻯ عن النبـی (ص) أنّه قال: حسبُک من نِساءِ العالَمینَ أرَبعٌ:مریمُ بِنتُ عمرانَ و آسیةُ أمرأةُ فرعونَ و خدیجةُ بنتُ خُوَیْلِدٍ وفاطمةُ بنت محمَّد(ص)

و از پیامبر (ص) روایت شده است که فرمود: از زنان عالم چهار تن برای تو کافی است:مریم دختر عمران وآسیه همسر فرعون و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (ص)

و رُوﻯ أنّ فرعونَ أمرأن تُسَمَّرآسیةُ بأربعةِ مَسامیرَ و یُرْفَع فوقَها حَجَرُ الرُّخام حَتَّی تَرْجِعَ عن قولها و إلّا اُرْسل علیها الحجرُ.

و روایت شده است که فرعون دستور داد که آسیه به چهار میخ کشیده شود و بالای سرش سنگ مرمر برفراز نگه داشته شود تا اینکه از گفتارش دست بکشد، وگرنه سنگ به رویش فرستاده شود.

فَأراها اللّهُ منزِلَها من الجنَّةِ. فاختارت الجنَّةَ. فَنزَع اللّهُ روحَها

پس خداوند جایگاه و منزل او را در بهشت به او نشان داد و او بهشت را برگزید و خداوند روحش را گرفت.

فلمّا اُرْسِل الحَجرُ وقَع علی جَسَدٍ مَیِّتٍ.

 و هنگامی که سنگ فرستاده شد بر روی جسدی بی جان افتاد

 

  • سیدعلی احمدی
۰۷
دی

برای دریافت فایل pdf اینجا کلیک کنید

  • سیدعلی احمدی
۰۵
دی

ردیف

سؤال

بارم

1

ترجم العبارات التالیة :

الف) إنّ فرعونَ أمرَ أن تُسَمَّرَ آسیةُ بأربعة مسامیرَ.

ب) هو البَحرُ الزّاخرُ الّذی تَستَقی مِنه الجَداولُ و الغُدرانُ.

ج) إنّ الفُرصَةَ تَمُرُّ مَرَّ السّحابِ فَانتَهِزوها.

د) کان علیکِ أن تسهری علی نِعاجِکِ ، لا أن تَنامی.

هـ) إنّ المسلمینَ أنشَؤوا المراصدَ و قالوا بِاستِدارةِ الأرض.

و) ثُمَّ نُضَحِّی المُفسِدا       و مَن عَلی الخَلقِ اعتَدَی.

4

2

ترجم بالفارسیة بما أشیر إلیه بخطّ :

الف) هل الصّانعون و المُحتَرِفونَ إلّا حَسَنةٌ مِن حَسَناتِ طالبِ العلم.

ب) فی القرنِ الثالثِ و الرّابع ، کانَت أوروبا غرقةً فی بحرِ الهَمَجیّة. 

5/0

3

إقرأ النَّصَّ ثُمَّ أجِب عن الأسئلة :

«إنَّ کثیراً مِنَ النّاسِ یَعتَقِدونَ أنَّ هُناکَ أشخاصاً مُنِحوا قدرةً علَی التَّفَوّقِ مِن غیرِ جُهدٍ و هذا الفکرُ مُعَطَّلٌ عن العمل و النّجاحِ. النّاجحونَ هم الَّذینَ شَعَروا أنَّ فی أیدیهم مصابیحَ مِن أنفسِهم تُنیرُ الطّریقَ لهم و هم یُواصلون الخُطَی مُصمّمینَ مُجتهِدینَ.»

الف) بِمَ یعتقدُ بعضُ النّاس؟

ب) مَن نَجَحَ مِن النّاسِ؟

ج) کیفَ یُواصِلُ النّاجحون الخُطَی؟

د) هل هذا الفکرُ یُساعِدُ الإنسانَ علَی العمل؟ (إجابةً کاملةً)

 

2

4

إنتَخِب الترجمةَ الصَّحیحَة :

1) حَذارِ أن یتسلّطَ الیأسُ عَلی قُوَّتِکَ و شَجاعتِکَ. : بپرهیز که ...

        الف) نا امیدی را بر قوت و شجاعت خود حاکم کنی.

         ب) با نیرو و شجاعتت بر نا امیدی چیره نشوی.

         ج) نا امیدی بر نیرو و شجاعتت چیره شود.

2) لا تَحقِروا شیئاَ مِن الشَّرِ و إن صَغُرَ فی أعیُنِکم.

       الف) چیزی از بدی را کوچک نبینید اگر چه چشمانتان آن را کوچک ببیند.

        ب) چیزی از بدی را کوچک نشمارید هر چند در چشمانتان کوچک باشد.

        ج) هیچ بدی را کوچک نشمارید تا اینکه در چشمانتان کوچک باشد.

1

5

للتعریب :

الف) ما تلاش می کنیم در تمامی زمینه ها از واردات کالاهای خارجی بی نیاز شویم.

ب) من الان در راحتی زندگی می کنم.

25/1

6

اُکتُب المطلوب :مفرد «الأساتِذَة» :                            مُرادف «الظَمَأ» :

5/0

7

انتخب الصحیح ممّا بینَ القوسین:

الف) لا تَمشِ فی الأرضِ مَرحاً (با غرور با شادی عصبانی)

ب) قد کنتُ یوماً جائعاً ( سیراب گرسنه تشنه)

ج) کان علیک أن تسهری علی نِعاجِک (بیداری بیدار بمانی بیدار شدی)

75/0

8

صَحِّح الأخطاء فی ترجمة العبارات التالیة:

الف) «و الّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهم سُبُلَنا»

و کسانی که در راه ما جهاد می کنند قطعاً در راه های خود مان هدایت می کنیم.

ب) لَهُم فی علمِ الضَّوءِ بحوثٌ جلیلةٌ لم یَسبِقهُم إلیها أحدٌ.

آنها در علم نور بحثهای ارزشمندی دارند که کسی بر انها پیشی نمی گیرد.

1

 

9

أجِب عن السؤالَینِ حولَ المحادثة :

الف) هَل تُریدُ أن تُواصِلَ دراستَکَ؟ (إجابةً کاملةً)

ب) أیّ لعبةٍ تُحِبُّ أن تلعَبَ؟

1

10

عَیِّن المطلوبات : (موارد خواسته شده را مشخص کنید)

الف) المعرب و المبنی : «أخوکَ یَعرفُکَ فی وقتِ الشّدّةِ» (5/0)

ب) المشتقات و أنواعها : «إنَّ مَوعِدَهم الصُّبح ألیسَ الصُّبح بِقریبٍ» (5/0)

ج) الأسماء المؤنثة : «ما استطاعَ العدوُّ أن یُحَقِّقَ هدفَه فی الحربِ المفروضة.» (5/0)

د) المعارف و أنواعها : «اِعلَم أنَّ طریقَ الحقِّ لکَ صَعبٌ» (75/0)

هـ) نوع الأفعال المضارعة (المرفوع ، المنصوب و المجزوم) : (25/0)

   أراد المسلمونَ أن یُسَجّلوا صفحاتٍ رائعةً فی التّأریخ.

5/2

11

اُکتُب المطلوب :

الف) جمعَ الأسماء التالیة : 1.الکاتِب : ..........                2.الإحسان : ............

ب) مِن «اِجتَهَدَ»  1.اسمَ الفاعل : .............                 2.اسمَ التفضیل : .............

1

 

شَکِّل ما اشیرَ إلیه بخط: لا یرتفِعُ شَأن وطَنِنا حتّی یَعمَل أبناؤُهُ بجِدٍ و إخلاص.

 

5/0

12

صَحِّح الأخطاء علی حسب انواع الفعل المضارع:

الف) لَن یهلکْ امروءٌ عَرَفَ قدرَ نفسه.

ب) یَهَبوا المُقاتلونَ المُسلمونَ أرواحَهُم فی سبیلِ اللهِ

5/0

13

اجعَل الفاعلَ مبتدأً و المبتدأً فاعلاً وغَیِّر ما یَلزَم:

یَحُثُّ المُدرّسونَ تَلامیذَهم عَلَی الإجتهاد.

الأُمَّهاتُ یُرَبّینَ الأجیالَ تربیةً حسنةً.

1

14

صَحِّح الأخطاء مع بیان السبب:

اَلرُّحَماءُ هو مُساعِدُ الضُّعَفاءِ و یَمُدُّ یدَ المَعونةٍ إلی البُؤَساءِ

1

15

للإعراب و التحلیل الصرفی :

«هِیَ وَصَلَت إلی مَقَرِّ الحاکمِ»

هِیَ :

وَصَلَت :

إلی :

حاکمِ :


دریافت فایل word

5/1

  • سیدعلی احمدی

دیکشنری