الدرس الثانی: درس
دوم
((عُلُوُّ الْهمّةِ : اراده ی بلند ))
لقد سأل أحدُ الأئمّةِ
العظماءِ ولَده : أىَّ غایةٍ تَطْلُب فـی حیاتک یا بُنَـی و أىُّ رجلٍ من عُظماءِ
الرجالِ تُحِبُّ أن تکونَ؟
یکی از پیشوایان بزرگ
از فرزندش پرسید: ای فرزندم در زندگی خود بدنبال چه هدفی هستی و دوست داری مثل
کدام مرد از مردان بزرگ باشی؟ ·
فأجابَه: اُحِبُّ أن
أکونَ مثلَکَ. فقال: وَیْحَکَ یا بُنَىَّ! لقد صَغَّرْتَ نَفْسَکَ و أسْقَطْتَ
هِمَّتَکَ.
جواب داد: دوست دارم که
مثل تو باشم. گفت: وای بر تو ای فرزندم! بی شک خودت را کوچک کردی و اراده ی خود را
خوار ساختی. ·
لقد قدَّرْتُ لِنَفْسى
یا بُنَـی فـی مَبْدَأ نَشْأتى أن أکونَ کعلىِّ بن أبـی طالبٍ فَمازِلْتُ أجِدُّ و
أکْدَح حتّی بلغْتُ الْمَنْزِلَةَ التـی تَراها و بینـی و بین علىٍّ ما تعلمُ من
الشَّأوِ البعیدِ...!
من در آغاز رشد و بزرگ
شدنم خود را آماده ساختم که همانند علی بن ابی طالب باشم، پس پیوسته کوشیدم و تلاش
کردم تا به مقامی رسیدم که آن را می بینی و می دانی که میان من و علی(ع) فاصله
زیادی وجود دارد . ·
کثیراً ما یَخْطاُ
الناسُ فـی التفریق بین التواضُعِ و صِغَرِ النَّفْسِ و بین التّکبُّرِ و علوِّ
الهمّةِ
بسیاری از مردم در
تفاوت میان فروتنی و کوچک کردن خود و میان خود پسندی و همّت بلند دچار اشتباه
میشوند.
فَیَحْسَبونَ
الْمُتَذَلِّلَ الدنـىءَ متواضعاً و یُسَمّونَ الرجلَ إذا تَرفَّعَ بنفسه عن
الدنایا و عرَف حقیقةَ مَنْزِلَته مُتکبّراً. و ما التواضعُ إلاّ الأدبُ و لا
التّکبّرُ إلاّ سوءُ الأدبِ
و شخص خوار پست را
متواضع می پندارند و آن مردی را که خویشتن را از پستی ها بالا بردو به شناخت حقیقت
مقامش رسد، متکبّر می نامند. و فروتنی چیزی جز ادب و خود پسندی چیزی جز بی ادبی
نیست.
فالرّجلُ الّذﻯ یَلْقاک
مُتَبَسِّماً و یُصْغى إلیک إذا حَدَّثْتَه و یزورک مُهَنِّئاً لیس صغیرَالنَّفْس
کما یَظُنّونَ .
مردی که با لبخند با تو
مواجه می شود و زمانی که با او حرف می زنی به تو گوش می سپارد و با خوشرویی و
تبریک با تو دیدار می کند، شخص کم ارزشی نیست آنچنان که گمان می کنند. ·
بل هو عظیمُها لِأنَّه
وَجَد التواضعَ ألْیَقَ بعظَمةِ نَفْسِه فتواضَع و الأدبَ أرفَعَ لِشأنه
فَتَأدَّبَ.
بلکه او دارای نفس
والایی است زیرا وی فروتنی را برای عظمت نفس خود شایسته تر یافته، پس فروتن شد و
ادب را برای ارزش و مقام خویش بالاتر یافت، پس مؤدّب شد . ·
و لیس فـی النّاسِ مَنْ
هو أحْوَجُ إلى عُلُوِّ الهمَّةِ مِنْ طالبِ العلمِ.
و در میان مردم هیچ کس
مانند طالب دانش به همّت بلند نیازمندتر نیست. ·
لِأنَّ حاجة الاُمَّةِ
إلى نبوغِه أکثرُ من حاجتِها إلى نبوغِ سِواه من الصانعینَ و الْمُحْتَرفـینَ .
زیرا نیاز مردم به
استعداد وی بیشتر از نیاز آنها به نبوغ و استعداد سایر صنعت گران و پیشه وران است .
و هل الصانعونَ و
الْمُحْتَرفونَ إلاّ حَسَنةٌ من حسناته؟ بل هو البحرُ الزاخِرُالذﻯ تَسْتَقى منه
الجداوِلُ و الغُدْرانُ
و آیا جز این است که
صنعت گران و پیشه وران ثمره ای هستند از ثمرات و آثار نیکوی او؟ بلکه او (طالب
علم) دریای سرشاری است که نهرها و آبگیرها از آن سیراب می شوند. ·
فیا طالبَ العلمِ کُن
عالـی الهمّةِ و لایَکُنْ نظرُک فـﻰتاریخ عُظماءِ الرجالِ نظراً یَبْعَثُ فـی قلبک
الرَّهْبَةَ و الهَیْبَةَ فَتَتَضاءَلَ کَما یفعَلُ الجبانُ حینما یَسْمَعُ قصَّةً
من قِصَص الحُروب.
پس ای طالب دانش! بلند
همت باش و نگاهت در تاریخ مردان بزرگ آن چنان نباشد که در دل تو ترس و وحشت
بیندازد و خوار و کوچک شوی آن گونه که شخص ترسو خوار می شود هنگامی که داستانی از
داستان های جنگ ها را می شنود .
·
و حَذارِ أن یَتَسلَّطَ
الیأسُ علی قوّتِک و شَجاعَتِک فَتَسْتَسْلِمُ اسْتِسلامَ العاجزِ الضَّعیفِ
و بپرهیز از اینکه نا
امیدی بر نیرو و شجاعت تو غلبه کند و همانند تسلیم شدن انسان عاجز ضعیف، تسلیم شوی.
یا طالبَ العلمِ أنت لا
تحتاجُ فـی بلوغِک الغایةَ إلى خَلْقٍ غیرِ خلقِک و جوٍّ غیرِ جَوِّکَ و سَماءٍ و
أرضٍ غیرِ سمائک و أرْضِکَ و عقلٍ و أداةٍ غیرِ عقلِک و أداتِکَ و لکنَّکَ فـی
حاجةٍ إلى نفسٍ أبیَّةٍ و همَّةٍ عالیَةٍ
ای طالب دانش! تو در رسیدن به هدف خود به
مردمی غیر از مردم خود و فضایی غیر از فضای خود و آسمان و زمینی غیر از آسمان و
زمین خود و عقل و ساز و برگی غیر از عقل و ساز و برگ خود نیاز نداری و اما تو به
نفسی با مناعت و اراده ای بلند نیازمندی.